الهی! أثر و صنع توام، چگونه به خود نبالم؟!
الهی! ذوق مناجات کجا وشوق کرامات کجا؟!
الهی! خوشدلم که از درد مینالم که هر دردی را درمانی نهادهای.

الهی! دیده را به تماشای جمال خیره کردهای، دل را به دیدار ذوالجمال خیره گردان
الهی! تو پاک آفریدهای ما آلوده کردهایم
الهی! پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است
الهی! علف هرزه را وجین توان کرد، ولی از تخم جرجیر خس نروید
الهی! دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقای ذوالجمال
الهی! شکرت که نعمت ایثارم بخشیدی
الهی! گریه زبان کودک بیزبان است، آنچه خواهد از گریه تحصیل میکند. از کودکی راه کسب را به ما یاد دادهای، قابل کاهل را از کامل مکمل چه حاصل؟!
الهی! عارف را با عرفان چه کار، عاشق معشوق بیند نه این و آن
الهی! خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند که پیری خود شکستگی است
الهی! ضعیف ظلوم وجهول کجا و واحد قهار کجا؟!
الهی! آن که از خوردن و خوابیدن شرم دارد از دیگر امور چه گوید؟!
الهی! اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی
الهی! در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو
الهی! به لطفت دنیا را از من گرفتهای به کرمت آخرت را هم از من بگیر
الهی! روزم را چون شبم روحانی گردان وشبم را چون روز نورانی
الهی! انگشتری سلیمانیام دادی انگشت سلیمانیام ده
الهی! اگر ستارالعیوب نبودی ما از رسوایی چه میکردیم
الهی! علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است، ای علم محض و نور مطلق بر حیرتم بیفزا
الهی! از کودکان چیزها آموختم لاجرم کودکی پیش گرفتم